26
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
یک برگه و صد هزار امّا و اگر
باعث شده تا خیره بمانم سوی در
یک برگه که روی آن نوشتهست درشت:
تو منتظرم باش که رفتم به سفر
25
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
در زندگیام ز عشق جز نامی ماند؟
از خاطرهی کوچه فقط یادی ماند
بر روی درخت آرزوهای "سکوت"
از آن همه میوه، میوهی کالی ماند
24
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
سیگار به لب، بزرگتر از پیش شدی؟
لب بر لبِ لب، بزرگتر از پیش شدی؟
این بار سوال کردم از خود که مگر
با این همه رب بزرگتر از پیش شدم؟
20
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
با عشوه و ناز، قلب من را دزدید
او مستی و تنهایی من را هم دید
آن دخترکِ تازه رسیده از راه
با نسخه ی "نه" زندگی ام را پیچید
31
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
یک عالمه ریسمان ِ درهم دارم
یک درد ِ همیشه و دمادم دارم
یک سینه پر انتظار و دستان دعا
بهر فرج ِ امام خاتم دارم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ