5
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
هیچیم و از این نبودن خود مستیم
با این همه هیچ بودن، از خود رستیم
ما خط زدگان نامِ خویشیم همه
با خط زدنِ خویش به او پیوستیم
6
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
از با تو نبودن خودم میترسم
از این همه بودن خودم میترسم
یک جام مِی از پیش فلانی آرید
از مست نماندن خودم میترسم
7
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
از این که چند مدتی ست این ویترین شیشه ای را به روز نمی کنم، خودم هم ناراحتم. دلیلش بماند. امیدوارم بتوانم با نظم بیش تری این جا را به روز کنم.
او از خود و از خویش سخن میگوید
ـ او درد خودش را به کفن میگوید ـ
چندیست که با تو درد و دل میکند او
این بچه که عمریست به من میگوید
8
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
ما آمدهایم تا که آدم بشویم
تا پیرو پیغمبر خاتم بشویم
باید که همانند همان شیرازی
ما طالب جامِ جاننما، جم بشویم
9
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
ما آمدهایم عاشقِ او بشویم
گاه عاشق چشم و خال و ابرو بشویم
ما آمدهایم تا پریشان باشیم
چون زمزمهی باد، چو گیسو باشیم
10
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
ترجیح دهم رباعیام را به غزل
این حس غمِ سماعیام را به غزل
باید بروم کمی تو را شعر کنم
ترجیح دهم همین کَمَم را به غزل
11
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
این زندگی "سکوت" هم مال خودت
این دشت پر از هبوط هم مال خودت
صد بار از این مشق نوشتم این جا:
"همراهی با شروط هم مال خودت"
12
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
او رپ شده و ژل به سرش میمالد
ننگِ ول و ولگردی تنش میمالد
او فاتح انواع مد روز شده
او هم رژِ لب چو خواهرش میمالد!
13
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
زخم دل من چقدر بد چرکیده
اندام مرا ببین که بد پوسیده
من بی تو درون خویش می مانم ... آه
یک کرم درون پیله ای پیچیده
14
نویسنده: هابیل اسلامی(پنج شنبه 89/2/2 ساعت 7:9 صبح)
با "ساکت و آرام" دهانم بستی
گفتی که "برو دل مرا بشکستی"
ای بانوی شعرهای یک شاعر خُرد
تو در دل من چرا چرا بنشستی؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ